۱۳۸۸ بهمن ۲۶, دوشنبه

نا هموار

بر ناهمواری های همواره ای
که سر سیلان نگاهم تا چشم های توست
سیل آسا می بارم
گریه ، می خورم ، می خوابم ، می خواهم
بر ،
در ،
خاطرم خواهی ماند
سیراب
زیر زیر آب

کجایی؟
دارم میرم...
اشک هایم را می میرم
روبروی اشتیاقم که می گویی می روم

هیچ نظری موجود نیست: